یه خسته ی خیلی خسته

ساخت وبلاگ
بالاخر این کتاب های من هم یه سر و سامانی گرفتن... می تونم تا خود صبح بشینم و نگاه شون کنم:) ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5elak737 بازدید : 40 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 13:08

بله، این ترم هم با استادی مواجهیم که فکر می کنه دو دقیقه وقتی که باید بذاره و ایمیل بزنه که نمیام ارزش بیشتری داره از حداقل یک ساعت و نیمی که از هر کدوم از ۲۰ تا دانشجوهاش تلف میشه:|


+ نشستیم تو لابی دانشکده داریم بحث های چرت می کنیم.در واقع پارمیدا اینا نشسته بودن، من خودمو چپوندم:دی

یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید

برچسب : خودشیفته, نویسنده : 5elak737 بازدید : 36 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 13:08

حالا هی بگرد دنبال معایب و مزایای اتفاقاتی که تو زندگیت افتاده و هر لحظه فکرت رو باهاشون درگیر کن. حالا هی بشین 《اگه... اگه...》 کن و به این فکر کن که کدوم تصمیمت باعث شده کار به اینجا بکشه و اگه تصمیم دیگه ای گرفته بودی الان کجا بودی و چی کار می کردی. فایده ش چیه؟ نتیجه ای داره به جز هر لحظه بغض کردن و آه کشیدن؟

+ حالا هی اینا رو به خودت بگو، اما مگه می تونی قبولشون کنی؟

+ چرا تموم نمیشه راحت شم؟

یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید

برچسب : معایب,مزایا, نویسنده : 5elak737 بازدید : 52 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 13:40

هر بار میرم عروسی، بعدش تا دو ماه به مفهوم آهنگ هایی که اونجا شنیدم فکر می کنم. 《هر بار این درو، محکم نبند درو》؟ واقعا؟!

+همه هم عاشق این آهنگه بودن:|

+ جدا فکر می کنم آهنگ ها یه جور عجیبی رومون تاثیر میذارن. در این رابطه حرف زیاد دارم. شاید نوشتم.

یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید

برچسب : مانند,مانند, نویسنده : 5elak737 بازدید : 53 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 13:40

اصلا به نظر من خیلی مهارت لازمه که بتونی هر بار که یه آدمو می بینی یه جور جدید و غیر منتظره ای دلش رو بشکنی! جای تبریک داره که یه نفر بتونه همچین مهارتی رو به دست بیاره :|

+ تمام تمریناتش رو هم رو من انجام میده:||

+ آخرین انتخاب واحد کارشناسی هم به خوبی و خوشی تموم شد... این ترم آخری خیلی ماجرا داشتم برا انتخاب واحد. می نویسم.

+ دو روزه دارم پدر گوشیمو درمیارم بس که چیز دانلود کردم، اینترنت هدیه دادن بهم،۱۴ گیگ، ۱۴ روزه! پیشنهاد فیلم یا اپ خوب رو پذیرا هستم!

یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید

برچسب : نوآوری, نویسنده : 5elak737 بازدید : 53 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1396 ساعت: 19:19

... تو شب سیاه... تو شب تاریک... از چپ و از راست... از دور و نزدیک... یه نفر داره جار می زنه،جار... آهای غمی که،مثل یه بختک، رو سینه ی من، شده ای آوار... از گلوی من دستاتو بردار،دستاتو بردار... از گلوی من... از گلوی من، دستاتو بردار... متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می با یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید

برچسب : خبردار, نویسنده : 5elak737 بازدید : 49 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 4:36

امروز رفتم جهت تمدد اعصاب کلی برا خودم ول گشتم و یه عالمه هم پول خرج کردم! اصلا من باید یه نفرو استخدام کنم، تا گفتم دلم گرفته و حالم خوب نیست و اینا، بلند شه پرتم کنه تو کوچه! به آنی نیشم تا بناگوش باز میشه! رفتم تبلتی که چند ماه پیش از دستم پرت شده بود وسط خیابون و صفحه ش شکسته بود رو دادم درست کنن.اگه خدا بخواد فردا صبح میرم می گیرمش و از دست این گوشی راحت میشم. یعنی الان گوشیم فقط به درد سطل یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید

برچسب : معمولی, نویسنده : 5elak737 بازدید : 73 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 4:36

می دونی؟ درستش این بود که الان در حال پهن کردن سفره ی شام تو خونه ی مادربزرگم باشیم. بعد مامان بهم بگه بعد از شام سریع برو بخواب که فردا صبح کلی کار داریم. ولی من از شدت ذوق و شوق و اضطراب تا ساعت 3 بیدار باشم و به فردا فکر کنم و یک عالمه در موردش حرف بزنم. اما عوضش تنها نشستم تو خونه و دارم سعی می کنم یه جوری خودم رو سرگرم کنم و با وجود همه ی تلاشم کنترل اشک هام رو ندارم. مامان اینا ظهر رفتن شهر یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5elak737 بازدید : 62 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 4:36

امروز صبح بعد از مدت ها یه خواب خوب دیدم. از ان خواب هایی که آدم هی دلش می خواد بیدار نشه و بقیه ش رو ببینه. اما متاسفانه با sms تبلیغاتی «همایش استاد جاوید، سلطان حافظه» بیدار شدم! خواب می دیدم  برگشتم به چند سال قبل.  به هر کس می خواستم توضیح بدم که از کجا اومدم، می گفتم 6 سال به عقب برگشتم ولی بعد متوجه شدم برگشتم به زمانی که سوم راهنمایی بودم(یعنی 9 سال قبل). با این وجود محمدمتین 7 سال هم تو یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید

برچسب : شیرین, نویسنده : 5elak737 بازدید : 60 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 4:36

امروز ن. رو دیدم تو مترو. دیدنش حداقل این خوبی رو داشت که دیگه ذهنم درگیر این نیست که اگه دیدمش چی کار کنم! اون قدر ناگهانی دیدمش که اصلا وقت نکردم به این سوال فکر کنم و دقیقا مثل قبل باهاش برخورد کردم. احتمالا دفعه ی بعدی که ببینمش هم تغییر خاصی تو رفتارم نمیدم. تو دوره ای از زندگیم، همه ی دوستام آدم هایی بودن که اعتقادات مذهبی شون خیلی با من متفاوت بود. تو اون دوره من یاد گرفتم که میشه با آدم ه یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5elak737 بازدید : 52 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 4:36

بذارید یه کم از «تعادل احساساتم» براتون بگم.

 با 23 سال سن، بعد از دیدن یه فیلم خنده دار،وسط فودکورت کورش، فقط به این دلیل که کنتاکیم به جای رون، سینه بود، چشمام از ناراحتی پر از اشک شد و به سختی جلوی گریه م رو گرفتم :|

+ بعد الان تو این وضعیت من باید تصمیمات مهم هم بگیرم؟

یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید

برچسب : احساسات, نویسنده : 5elak737 بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 4:36

دیروز با کل داراییم از خونه زدم بیرون که عصر برم با بابام گوشی بخرم.اصلا یه استرس عجیبی بود...مخصوصا این که یه مقداری از پول هم نقد بود. تو خیابون که منتظر اومدن بابام بودم، چند تا موتوری همین طور هی دور می زدن، بعد میومدن می ایستادن جلو من و من هر بار که می دیدم شون سکته می کردم! خلاصه که رفتیم و گوشی رو خریدیم و من فکر می کردم قراره از این استرس رهایی پیدا کنم... اما زهی خیال باطل! همه ش منتظرم یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید

برچسب : تبریک,خودم,تبریک, نویسنده : 5elak737 بازدید : 58 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 4:36

خسته م. یه جور بدی خسته م. نه که کوه کنده باشم...نه.خستگیم اصلا جسمی نیست. مونده تو تنم و هر کاری می کنم در نمیره. نه با گشتن تو خیابون ها، نه با خوابیدن، نه با غرق شدن تو کتاب های داستان و نه با خریدن مانتو و گوشی و...  یه کاری رو باید به سرانجام برسونم ولی هیچ انرژی ای برام نمونده. مطلقا هیچی. ته مونده هاش هم ته کشیده. اعصابم دیگه نمی کشه که این مسیر رو ادامه بدم. هیچ مشوقی هم برای ادامه دادن ن یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5elak737 بازدید : 59 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 4:36